خلاصه داستان :دو مرد در یک موقعیت عجیب و غریب یکدیگر را ملاقات می کنند و در نهایت اشتباه می شود که ابتدا به عنوان سارق ، بعداً به عنوان مأمور سرویس مخفی اشتباه گرفته می شود.
خلاصه داستان :یک دوتایی پرنده بوته ای در قلب جنگل پرو سقوط می کند ، جایی که یک سوداگر بی پروا یک منبع زمرد گرانبها و کل جامعه معدن را کنترل می کند. آیا آنها می توانند اشتباهات را برطرف کنند و در این روند ، می توانند سود کسب کنند؟
خلاصه داستان :دو برادر که از هم متنفرند قرار است کریسمس را با مادرشان بگذرانند. او سعی می کند آنها را جمع کند.
خلاصه داستان :هانی فیشر در این شهر کوچک غربی که پیرامون مزارع طلای بزرگ رشد کرده است به مردی قدرتمند تبدیل شده است. فیشر و باند وی موفق شده اند تا از طریق کلاهبرداری ، قتل و ترور ، اجاره زمین های مهم تولید طلای منطقه را بدست آورند. یک کمیسر ایالتی برای بررسی اجاره نامه ها ، که برای قدرت فیشر بسیار مهم است ، به شهر می آید. گربه استیونز و هاچ بیسی با نوازندگان سیرک و سکونتگاه های شهر به رهبری دوست استیونز فینچ برای پیکار با فیشر و دامدارانش به نیروهای خود پیوستند.
خلاصه داستان :در آفریقا ، 2 "برادر" مهاجر معمولاً در حلق یکدیگر هستند اما اکنون دشمن مشترکی دارند. مردان اورموند بسیاری از حیوانات وحشی را برای صادرات و همچنین مجبور کردن مردم محلی به خارج از سرزمین خود تیراندازی می کنند یا می گیرند. دعواهای سرگرم کننده زیادی در پی دارد.
خلاصه داستان :بود اسپنسر مثل همیشه درگیر می شود - خصوصاً بعد از استخدام کلانتری. او به دنبال یک پسر کوچک است که در واقع یک موجود فرازمینی است و توانایی های خاصی دارد بنابراین ارتش او را می خواهد. بود دستانش را پر کرده است.
خلاصه داستان :دو مبلغ (بود اسپنسر و ترنس هیل) هنگامی که مبلغ خود را به مزرعه طوطی تبدیل می کنند با مقامات درگیر می شوند. اسقف Maracaibo آنها را "سیاه ...
خلاصه داستان :اسپاگتی وسترن در مورد گروهی از راهزنان ، به رهبری پیتر گریوز ، که قصد سرقت از قطار حمل طلا برای ارتش مکزیک را دارند.
خلاصه داستان :کمیسر ریزو در ناپولی از یک پلیس از آفریقای جنوبی که می خواهد او را ملاقات کند ، پیامی دریافت می کند. ایمیدیتلتز قبل از این ملاقات ، پلیس افریقای جنوبی کشته می شود. در حال مرگ او به ریزو تصویری از پسرش کوچک بدو را نشان می دهد. ریویو برای پیدا کردن آنچه پلیس در حال کار بود و پیدا کردن بدو به یوهانسبورگ سفر می کند
خلاصه داستان :دو مرد خوب ، یک کشتی گیر (بود اسپنسر) و یک فروشنده بستنی (جولیانو جما) توسط یک گانگستر مهم محلی ، که نام مستعار او "Sorriso" است ، به عنوان قاتلان خطرناک اشتباه گرفته می شوند. با ...